متن سخنان مريم رجوي
آقاي رئيس
نمايندگان محترم
خانمها و آقايان
دوستان عزيز
قبل از هر چيز بايد از ابتكار ارزشمندي كه به يمن تلاشهاي كميته پارلماني براي يك ايران دموكراتيك صورت گرفته است و امروز اكثريت نمايندگان محترم مجلس ملي فرانسه از همه جريانات سياسي را حول به رسميت شناختن مقاومت مردم ايران و حفاظت از اشرف گرد آورده است، قدرداني كنم.
ابتكار نمايندگان فرانسه مايه دلگرمي مردم و همه مبارزين راه آزادي و دموكراسي در ايران است. همه كساني كه آرزويي ندارند جز رهايي از ديكتاتوري مذهبي و برقراري يك نظام چند حزبي كه در آن دين و دولت از يكديگر جدا باشند و آزاديهاي فردي و اجتماعي محترم شمرده شوند و زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند.
انتخاب امروز براي برگزاري اين كنفرانس بسيار مهم است زيرا تنها چند روز پيش بود كه بعد از هشت سال پرونده سازي و تلاش براي شيطان سازي، قضات تحقيق ضدتروريستي در پاريس بر آنها خط بطلان كشيدند و حكم بر منع تعقيب اعضاي مقاومت ايران دادند و به اين ترتيب مشروعيت مقاومت ما عليه اين رژيم ضدبشري را به رسميت شناختند.
البته هنگامي كه در سال 2003، دولت وقت فرانسه در زدوبند با ديكتاتوري مذهبي تهران و دادن وعده قراردادهاي پر رونق حاضر به تن دادن به چنين پرونده سازي شد، كم نبودند نمايندگان و شخصيتهاي با شرفي كه آن را به عنوان نقض آشكار ارزشهاي فرانسه محكوم كردند. من در اين جا ميخواستم از زحمات همة شخصيتهاي فرانسوي كه در اين هشت سال بر بيگناهي مقاومت ايران و بر حقانيت مبارزه ما پاي فشردند، تشكر كنم. از تلاشهاي شما متشكرم
همچنين از تيم وكلاي شريف فرانسوي و در رأس آنها از وكيل خودم آقاي هانري لوكلرك كه كاري فوق العاده را در اين هشت سال به پيش بردند، قدرداني كنم.
به ياد داريم اكثريت همين نمايندگان بودند كه در فراخواني خواستار خروج مجاهدين خلق از ليست اروپا شدند. و ديديم كه دادگاههاي اروپا رأي بر عدم مشروعيت اين نامگذاري دادند و همه كشورهاي اتحاديه اروپا، مجاهدين خلق نيروي اصلي اپوزيسيون ايران را از ليست تروريستي خارج كردند.
پرونده سازي و ليست گذاري صفحات سياهي بودند كه قيمت سنگين آن را مردم و مقاومت ايران پرداخته اند. با پشتگرمي به همين برچسب بود كه ملاها در ماههاي اخير دست به اعدام بستگان مجاهدين زدند، زندانيان بيمار را زجر كش كردند و خواستار سركوب مخالفين خود در اشرف و در ساير كشورها شدند. همين ديروز دو برادر جوان مخالف رژيم در اصفهان به جرم محاربه اعدام شدند.
در همان سال 2003 گفتم كه به گذشته نگاه نميكنم بلكه به آينده مي نگرم.در آن موقع به چنين روزي مي نگريستم كه حقانيت اين مبارزه از پس پرده هاي دود و دروغ و افترا، روشن و عيان بدرخشد.
حال امروز اكثريت نمايندگان مجلس حرفي نو دارند و چه بجا بر ضرورت مشروعيت مقاومت ايران انگشت ميگذارند.
آنها همچنين بر ضرورت حفاظت از اعضاي شجاع مقاومت در كمپ اشرف كه با كمك همين برچسب قرباني يكي از بيرحمانه ترين رفتارهاي غيرانساني در قرن بيست و يكم شده اند، پاي فشردند.
بله ما در شرايطي جمع شده ايم كه دقيقاً چهل روز پيش نيروهاي ارتش عراق به فرمان مالكي و هماهنگي با حكومت مذهبي ملاها در ايران دست به يك كشتار بيرحمانه در اشرف زدند و 35 تن از اعضاي مجاهدين را كه غيرمسلح بودند به شهادت رساندند.
345 مجروح اين حمله وحشيانه هنوز به دليل محاصره اشرف از ابتدايي ترين امكانات پزشكي برخوردار نيستند و چندين نفر جانشان را به خاطر محدوديتهاي پزشكي ايجاد شده از دست دادند و نيروهاي عراقي هنوز كمپ را در اشغال دارند.
من در اينجا سؤال ميكنم گناه فائزه كه در اشرف به قتل رسيد چه بود؟ در حالي كه 20 سال بيشتر نداشت و پدر او را سه سال پيش پاسداران در زندان اوين زير شكنجه كشتند.
به چه جرمي حسين احمدي را كه پناهنده فرانسه بود در اشرف به گلوله بسته و به قتل رساندند يا غلامرضا خرمي را كه در فرانسه موفق به اخذ مدرك مهندسي شده بود آن قدر با چماق وحشيانه زدند كه در وضعيت وخيمي به سر مي برد، همچون 22 مجروح شديد ديگر كه نياز به مداواي فوري دارند.
جرم همه آنها اين بود كه به خاطر دفاع از آزادي و شوريدن عليه ديكتاتوري بنيادگرا به مقاومت در اشرف پيوستند. همچون فرانسويان عاشق وطن و آزادي كه در مقابل اشغال نازيها به مقاومت فرانسه در لندن پيوستند.
چقدر ابتكار شما نمايندگان فرانسه شرافتمندانه و بجا است كه خواهان حفاظت فوري ساكنان اشرف شديد.
اين قتل عام، انزجار جامعه بين المللي و سازمان ملل متحد را بر انگيخت. در حال حاضر به ابتكار پارلمان اروپا اقدامي در جهت يافتن يك راه حل پايدار در رابطه با اشرف در جريان است اما مقدم بر هر راه حلي بايد جان 3400 انسان بدون سلاح توسط سازمان ملل متحد تأمين شود و به مداواي مجروحين به طور اورژانس پرداخته شود. من خوشحالم كه مي بينم نمايندگان فرانسه از طرح پارلمان اروپا حمايت ميكنند و هر نوع جابجايي در داخل عراق را رد ميكنند.
اين تصادفي نيست كه امروز رژيم حاكم بر ايران و دولت عراق كمر به نابودي اشرف بسته اند. نسيم آزادي كه در منطقه خاورميانه مي وزد در تهران در بيت ولي فقيه به مثابه پيش لرزه هاي يك سونامي بزرگ جلوه ميكند كه تماميت نظام او را با خود خواهد برد. رژيم قبل از هر چيز در پشت قيامها در شهرهاي ايران دست مؤثر مجاهدين را مي بيند. قبل از اينكه دير بشود ميخواهد فروغ آزادي در اشرف را كه الهام بخش جواناني ايراني است، خاموش سازد.
بله انزواي رژيم به آنجا كشيده است كه دعوا ديگر به اندرون خانه ولي فقيه رسيده است، گرگها به دريدن يكديگر پرداخته اند و حتي رئيس جمهور «وفادارش» هم به او وفا نميكند.
زماني عده يي به جستجوي مدره يي در اين نظام دل بسته بودند ولي امروز همه مي بينند كه كل اين نظام محكوم به فنا است. سياستي كه مبنا را بر مماشات با اين رژيم گذاشته بود، به شكست منجر شده است.تنها راه، تغيير نظام در ايران است.
به محض اينكه تغيير نظام در ليبي مطرح شد به درستي دفاع از اپوزيسيون در اين كشور يك ضروت مبرم گرديد. در ايران نيز دفاع از اشرف يك ضرورت مبرم است. از نظر مردم ايران اين بالاترين شاخص و معيار سنجش رويكرد هر كس و هر دولت در جهان نسبت به سرنوشت و آينده ايران است. بله مؤثرترين سياست عليه ملاها دفاع از اشرف و مقاومت است كه شما پيشتاز آن هستيد.
من چند روز پيش از دولت فرانسه خواستم كه ابتكار يك اقدام انساني و بشردوستانه را به دست بگيرد و براي حفاظت از ساكنان بي دفاع اشرف پيشقدم شود. فرانسه توان آن را دارد كه اين درخواست انساني و قانوني را نزد سازمان ملل متحد و شوراي امنيت ملل متحد مطرح كند تا حفاظت اشرف را تضمين كند. اين اقدام، فرانسه را در جايگاه واقعي خودش قرار خواهد داد. كه اين هم همسو با خواستهاي نمايندگان فرانسه و هم خواسته مردم ايران است. ما شك نداريم كه نمايندگان محترم با شجاعت اين هدف را تا رسيدن آن به نتيجه مطلوب پيگيرانه دنبال خواهند كرد.
متشكرم.
هانري لكرك، برجسته ترين وكيل فرانسه
ما امروز با وضعيتي روبه رو هستيم كه به لحاظ معنوي بهبود يافته و در عين حال به طور واقعي دردناك است.
از اين رو به لحاظ معنوي بهبود يافته است كه بعد از هشت سال مبارزه به دنبال ده سال تحقيقات، قاضي تحقيق با صدور قرار منع تعقيب اعلام كرده است در مورد 24 تن از افراد تحت تحقيق، هيچ ظن تروريستي وجود ندارد. يادآوري ميكنم بعد از يك تجاوز پليسي واقعي با هزار مأمور پليس عليه دفتر اور سورواز در 17 ژوئن 2003، به دنبال يك شب محير العقول وكابوسي وحشتناك در كاخ دادگستري در21 و 22 ژوئن، در حاليكه جشن موسيقي جريان داشت، اين افراد نه تنها بازداشت شدند، بلكه يازده تن از آنها به درخواست بروگير زنداني داده شد.
البته يك هفته بعد در رويدادي نادر، همة آنها به وسيله دادگاه پاريس كه غيرواقعي بودن اتهامات را ملاحظه كرد، آزاد شدند.
واقعيت اين است كه در پرونده هيچ مدركي مبني بر وجود اعمال تروريستي وجود نداشت. اما آن چه به طورخاص به افراد تحت تعقيب نسبت داده ميشد، اين بود كه آنها در ليست اتحاديه اروپا قرار دارند.
يك حرف بي اساس زيرا حضور در يك ليست دليل كافي براي دادن لقب تروريستي به افرادي كه به زندان فرستاده ميشوند، نيست.
سالها مبارزة بي وقفه، بروز انحرافها، كارشناسيها و تحت تحقيق قرار گرفتنهاي ديگر به دلايل ثانويه وجود داشت تا اينكه بالاخره در قدم اول دستگاه قضاييه فرانسه، با قراري منطبق با كيفر خواست دادستان جمهوري درخواست كرد اتهام تروريسم براي افراد تحت تعقيب كنار گذاشته شود. بعد تصميم قاضي تحقيق را داشتيم كه ارزيابي نمود غيرممكن است بتوان به اتهام تروريسم ادامه داد.
ابتدا يادآوري ميكنم كه اين امر زيادي به طول انجاميد و بعد از اينكه سازمان مجاهدين از ليست اتحاديه اروپا خارج شد ما سالها منتظر مانديم، درحاليكه پرونده خالي بود.
قاضي تحقيق به صدور قراري مبادرت كرد كه به نظر من بسيار اساسي است. زيرا ما از آغاز اين قضيه در مناسبتهاي متعدد تأكيد كرده بوديم با يك مقاومت روبه رو هستيم، در اين امر وقتي با يك حكومت ستمگر مواجهه ميشويم يك مشكل حقوقي واقعي به وجود مي آيد.
يادآوري ميكنم كه علاوه بر اصل آزادي، حق امنيت و مالكيت خصوصي، يك حق طبيعي و ترديدناپذير براي بشر وجود دارد كه در بيانيه حقوق بشر و شهروندي مصوب 1789به رسميت شناخته شده است و آن حق مقاومت عليه ستم است. حقي كه متأسفانه خيلي وقتها فراموش ميشود.
من حتي در يك كتاب درسي ابتدايي ديده ام كه وقتي درآن صحبت از حقوق طبيعي وترديدناپذير بشر ميشود، اشاره يي به اين حق چهارم نشده است. شايد نويسنده آن نميدانسته آن را چگونه بنويسد. اما حالا ميداند كه چگونه بنويسد. اين مشكل جديدي نيست.
ما ميدانيم در اقصي نقاط جهان مقاومتهايي عليه ستم وجود داشته است و بالاخره اين مقاومتها به رسميت شناخته شدند.
اما وقتي يك كشور دموكراتيك نظير فرانسه ميپذيرد به يك جنبش مقاومت عليه ستم برچسب تروريستي بزند،
قطعاً اين به مثابه كمك رساني به حكومتهاي ستمگر است.
قاضي تحقيق اذعان داشت اگرچه اعمالي را ميتوان به آنها نسبت داد ، اما به هرحال اين اعمال را نميتوان به عنوان اعمال تروريستي توصيف نمود. زيرا افرادي كه در يك جنبش هستند خود را يك مقاومت ميدانند.
از اين رو من فكر ميكنم اين يك تصميم بسيار مهمي است وحالا در عمل حق مقاومت در مورد ايران به رسميت شناخته شده است.
همزمان با اعلام اين تصميم حقوقي توسط قاضي تحقيق، ميدانيم كه در مورد مقاومت ايران يك واقعه دهشتناك در اشرف جريان دارد. ما هرگز اين دو موضوع را ازهم جدا نكرده ايم، زيرا دشمنان ما اين دوموضوع را به هم مرتبط ميسازند، بدين معني، با بهانه اين كه آنها تروريست هستند به خود حق ميدهند هركاري با اشرف بكنند.
در اين رابطه يادآوري ميكنم وقتي موضوع به دادگاه عدالت اروپا در لوگزامبورگ ارجاع شد، در پاسخ به اين سؤال كه چه اقدام تروريستي به اين افراد نسبت ميدهيد؟ تنها استدلال آنهايي كه خواهان حفظ (مجاهدين) در ليست بودند اين بود كه بگويند: چون در پاريس افراد تحت تحقيق قضايي قرار دارند.
ما با يك وضعيت عجيب روبه رو بوديم. از يك طرف تحقيق قضايي در پاريس به بهانه درج در ليست صورت ميگرفت و از طرف ديگر درج در ليست به بهانه تحقيقات قضايي در پاريس انجام ميشد. از سوي ديگر فجايع عليه اشرف، خشونتها عليه اشرف اخيراً به نقطه اوج خود رسيده است. آشكارا از مرحله سركوب ضدانساني به مرحله جنايت رسيده ايم و اين عيان است.
اكنون من معتقدم مسأله في الواقع اضطراري است: ما بايد از جان زنان و مردان اشرف حفاظت كنيم. اتفاق نظر پارلمانترهاي فرانسوي و پارلمانترهاي اروپايي با وجود تنوعات سياسي كه دارند، در مورد حمايت از حق مقاومت عليه رژيم ايران به صورتي كه الان صورت ميگيرد، همچنين كنار گذاشتن برچسب تروريستي و نيز ضرورت يافتن راه حلي براي حفاظت ازاشرف، تحولي فوق العاده خوب است.
همان طور كه ما به مدت طولاني اميدوار بوديم اين قرار منع تعقيب تحقق يابد، اكنون بايد اميدوار باشيم كه قادر خواهيم بود حفاظت ازجان ساكنان اشرف را تامين كنيم. هم چنان كه مردم ايران نيز روزي به آزادي دست خواهند يافت.
لرد پدي اشدون، نماينده عالي و فرستاده ويژه اتحاديه اروپا در بوسني 2002 – 2006
من عضو مجلس لردهای انگلستان هستم، موضوع بحث ما به طور مستمر توسط تعداد زیادی از همکاران من مطرح ميشود و مورد بحث قرار میگیرد از تمام احزاب، هم در مجلس عوام در لندن و همچنین در مجلس لردها.
زمان برای ما هر چه محدودتر میشود. آخرین باری که من صحبت کردم مردم میگفتند این مسئله بسیار پیچیده يی است. مشخص است که فاکتورهای پیچیده يی در آن وجود دارد اما در قلب قضیه، يك مسأله بسیار ساده هست و آن انکار حقوق انسانها است.
مجموعه ای از مردان و زنانی که آسیب پذیر میباشند. کسانی که در موقعیتی جدای از دیگران قرار گرفته اند و سرنوشتشان در دست افرادی است که مجهز به سلاح كشنده میباشند و در گذشته نشان داده اند حاضر به استفاده از این سلاحها هستند. در اين جا یک مسأله حقوقي وجود دارد. اما من شخصاً عقیده دارم یک ادعای قانونی وجود دارد که ساکنان اشرف از حفاظت کنوانسیون چهارم ژنو برخوردار هستند. اگرچه برخی این ادعا را به چالش میکشند، اما من شخصاً بر این باورهستم. ولي به نظر من این اساس قضیه نيست، این موضوع نه قانونی است، نه سیاسی بلکه عمیقاً یک موضوع انسانی است. ما انسانهايی داریم که باید توسط جامعه بین المللی محافظت میشدند و انسانهايی را داریم که بهرغم تمام تضمینهای داده شده در عراق کماکان مورد ستم قرار گرفته اند.
آخرین باری که ما در ژنو صحبت کردیم، تمام ما، راجع به یک اتفاق تراژیک قریب الوقوع هشدار دادیم. آنها که در کشور های مختلف در قدرت هستند که شامل کشور خود من نیز میشود اصرار ورزیدند ما داریم مبالغه میکنیم. آنها میگفتند به آنها اطمینان داده شده که چنین مسأله يی رخ نخو اهد داد. یک الی دو هفته بعد دقیقاً همان چیزی را که ما پیش بینی کردیم اتفاق افتاد. تعداد زیادی از ساكنان کشته و زخمی شدند و علاوه بر تمام اینها وضعیتی که الان در کمپ اشرف با آن مواجه هستیم بدتر از وضعيت قبل است، زيرا نمي توانند کشته ها را در مکانهايی که میخواهند دفن کنند و در قسمتهای دیگر اشرف باید دفن كنند. نیازی نیست که شما مسلمان باشید که عمق این قضیه را درک کنید. زخمیها هنوز موفق به دریافت درمان از دکتر نشده اند. از ورود افراد ملاقات کننده حتی چهره هاي بین المللی جلوگیری میکنند. به اعضای اتحادیه اروپا اجازه ورود داده نشده است. این مسأله ماههاست که ادامه دارد این سرکوب با استفاده از صوت است. 240 بلندگوی بسیار قوی که به صورت شبانه روزی کار میکنند و حتی افراد را ازخوابیدن محروم کرده اند.
مسائل پیچیدة این قضیه توجه مرا جلب نمیکند مسئله بسیار ساده و انسانی است. افرادی که باید تحت حفاظت جامعه بین المللی قرار داشته باشند اما کماکان با این خطرات مواجه هستند. من هم با دیدگاهی که در اینجا بارها مطرح شده موافقم، ما بیش از این نمیتوانیم صبر کنیم ما باید راه حلی برای این مسأله پیدا کنیم. من میدانم که تقصیر را در کجا باید ديد. ایالات متحده یک وظیفه اخلاقی دارد اما آنها قبول ندارند که وظیفه قانونی روی دوششان هست. آنها ادعا میکنند که عراق کشور مستقلی است، من فکر نمی کنم که آنها به این راحتی بتوانند مسئولیت حفاظت از یک جمعيت شهروند را رها کنند.
خانم رجوی، آقای رئیس،
متأسفانه آن چه که واشينگتن باید از آن براي تأثيرگذاري روی حرکات دولت عراق استفاده کند، بی تأثیر بوده است. اشکال قضیه در این است و ما هم میدانیم دلیل آن چیست. دلیلش این است که دولت عراق تصمیم گرفته به عنوان ابزار سرکوب رژیم در تهران عمل كند و من امیدوارم که ایالات متحده در پی پیدا کردن راه حلی برای این مسأله باشد. ما همه این را درک میکنیم که هیچ گونه تصمیمی در این رابطه نمی تواند اتخاذ شود مگر اینکه مالکی را مهار کنند این کار باید انجام بگیرد. به من گفته اند که مذاکرات در این رابطه فعلاً به حالت تعلیق در آمده است، زيرا افرادی که طرف قضیه هستند شرایط خاصی را مطرح كرده اند. اینها چه شرایطی هستند؟ شرایط این است که سرکوب مخوفی که بر اشرف حاکم است برداشته شود این شرط واقعاً معقولی است. شما چگونه میتوانید مذاکره کنید در حالی که طرفی که آسیب پذیر است زیر چنین فشاری قرار دارد؟
خانم رجوی، آقای رئیس،
اگر اجازه بدهید من راه پیشروی را ترسیم مي كنم. اولاً هیچگونه جابجايی با توسل به زور نمیتواند وجود داشته باشد. کسانی که میگویند انجام این کار موجب پیش آمدن تراژدی دیگری خواهد شد به نظرم درست میگویند. هیچگونه جابجايی با توسل به زور نمی تواند وجود داشته باشد. ثانياً قبل از هرگونه مذاکره، سرکوب مخوفی که بر اشرف حاکم است باید برداشته شود. افرادی که مایل به سرزدن به آنجا هستند باید بتوانند این کار را انجام دهند. باید اجازه ورود به دکترها را بدهند، باید اجازه دفن با کرامت را برای کشته شدگان قائل شوند و ثالثاً باید ناظران بین المللی در کمپ حضور داشته باشند. خارج از این شرایط، من فکر نمیکنم که مذاکرات معقولی را بتوان انجام داد. من امیدوارم که سازمان ملل ناظرانی را برای این کمپ مشخص کند این کاری است که آنها باید انجام دهند. به من گفته اند که سازمان ملل متحد به هیچوجه نمیخواهد آنجا برود چون که شرایط بسیار خطرناک است. من فکر میکردم که وظیفه سازمان ملل متحد این است که از مردم در مقابل خطر حفاظت کند نه اینکه خودش را از خطر حفاظت کند و این به نظرم غیرممکن است که اگر نیاز به ناظران بین المللی هست. چرا سازمان ملل متحد نباید آنجا باشد؟ اشکالی ندارد اگر آنها نمیخواهند این کار را انجام بدهند پس بگذارید که جاهای دیگری را بگردیم، شاید اتحادیه اروپا هیأت نظارتی را بتواند بفرستد هنگامی که این مذاکرات در جریان هستند. ما باید به ارعاب خاتمه بدهیم. ما باید به سرکوب خاتمه بدهیم و بعد از آن به نظر من میتوان یک راه حل معقول پیدا کرد.
خانمها ،آقایان، فراتر از هر چیز ما باید با چشم ذهنمان وضعیت ساكنان بیگناه را نگاه کنیم که در چه شرایط سختي به سر میبرند. زمان همچنان به پیش میرود و ما نمیتوانیم این قضیه را رها کنیم و باید هر چه سریعترراه حلی برای این موضوع پیدا كنيم.
متشکرم
مرضيه باباخاني
آقاي رئيس
خانم رجوي
نمايندگان محترم
سلام به همه شما
من به عنوان يكي از قربانيان حمله پليس فرانسه به دفاتر شوراي ملي مقاومت و خانههاي پناهندگان ايراني در 17 ژوئن 2003 براي اداي يك شهادت به اين جا آمدهام. حملهيي براساس اتهام تروريسم كه حالا پس از گذشت 8 سال، قضاييه فرانسه آن را باطل اعلام كرده است.
در آن روز در اعتراض به معامله كثيف با ملاها در سرآسيمگي و احساس خطر از استرداد، چندين نفر خود را به آتش كشيدند. يك نفر در لندن و يك نفر در پاريس جان باخت و شمار ديگري به شدت مجروح شدند. يكي از آنها من هستم. مرضيه باباخاني متولد 1962 در تهران با جسمي كه 47 درصد آن سوخته و با قلبي داغديده به خاطر عزيزان اعدام شدهام و خاطري پريشان به خاطر سرنوشت ساكنان اشرف.
روزي كه اولين بار خشونت بيعدالتي را در زندگيم چشيدم يازده ساله بودم. روزي كه ساواك شاه به خانه ما حمله كرد و برادرم را به خاطر عضويت در اپوزيسيون دستگير كرد.
روز ديگر در اولين سال روي كار آمدن خميني بود. هنگامي كه خودم را به خاطر حمايت از مجاهدين از دبيرستان اخراج كردند.
روز ديگر وقتي بود كه عكسهاي اعدامشدگان توسط ملاها را در روزنامهها ديدم و شماري از همكلاسيهاي 16ـ17 ساله ام در بين آنها بودند.
و روز ديگر وقتي بود كه خبر اعدام برادرم تقي 21 ساله و برادر ديگرم مهدي 25 ساله را شنيدم. و اين كه پدر سالخوردهام دستگير و مادرم آواره شده است.
من كه تحت تعقيب بودم از مرز پاكستان به اروپا آمدم و ساكن فرانسه شدم. اما در اين جا در تمام روزهاي زندگيم به فكر درد و رنج ايران بودم و بيوقفه براي آزادي آن تلاش ميكردم.
در روز 17 ژوئن 2003 كه دستگير شدم، نگران سرنوشت خودم نبودم. ولي فرداي آن روز يكباره دنيا در چشمم سياه شد زيرا شنيدم قرار است دستگيرشدگان را به ايران استرداد كنند. ملا خاتمي رئيس جمهور رژيم از استرداد صحبت كرده بود. چند ساعت قبل از آن هم در زندان سرژي از يك افسر پليس همين را شنيدم.
روز 18 ژوئن از فرط خشم و براي نشان دادن اعتراضم در برابر ساختمان د اس ت خود را به آتش كشيدم.
در آن موقع خانم رجوي در زندان بود و بعدها كه در بيمارستان به هوش آمدم به من گفتند كه او به شدت با اين كار مخالف بود و از زندان پيامي فرستاده بود.
امروز كه در تونس و الجزاير و مصر و كشورهاي ديگر دهها جوان تحصيلكرده براي اعتراض خود را به آتش كشيدهاند، موضوع براي بسياري قابل فهم شده است كه وقتي بيعدالتي در فجيعترين شكل خود هجوم ميآورد، راهي جز اين اعتراض باقي نميگذارد.
متأسفانه در اين سالها بعضيها تحت تأثير القائات رژيم ايران يا برخي سرويسها، اتهامات سنگيني متوجه من كردند. سعي كردند اعتراض مرا يك عمل زشت جلوه بدهند. زيرا ميخواستند زشتي زد و بند و جنايت خود را بپوشانند. ادعا ميكردند كه در انجام اين اعتراض نه من بلكه ديگران براي من تصميم گرفتهاند. اين اهانتي غيرقابل تحمل به شخصيت من بود. در اولين روزهاي پس از بيرون آمدن از كوما بازجويان د اس ت سراغم آمدند. به جايي بازجويي، آنها همين اتهامها و توهينها را نثارم ميكردند. باور كنيد كه درد و سوزش اين تهمتها از دردهاي جسميام بيشتر بود. احساس كردم براي بار دوم دارند مرا قرباني ميكنند.
حالا قاضي تحقيق شجاع پاريس در حكم خود اتهام تروريسم عليه جنبش مقاومت را به كلي مردود دانسته است. بنابراين توطئهگران بايد پاسخ دهند كه چرا كساني مانند مرا قرباني كردند؟
با اين حال من از آنچه كردم پشيمان نيستم. آتشي كه جسم مرا سوزاند، اندكي از آن آتش است كه به خاطر حاكميت فاشيسم مذهبي بر زندگي تمام هموطنان من افتاده است.
حالا هم به اين جا نيامدهام كه به گذشتهها اعتراض كنم. مرا اضطرابي به اين جا كشانده است كه به خصوص پس از قتل عام 8 آوريل در اشرف هر روز بيشتر وجودم را ميگيرد. اشرف كه مادرم و يك خواهرم در آن به سر ميبرند، در تهديد يك پاكسازي است.
من آمدهام كه صداي آنها باشم و از فرانسه بخواهم رهبري يك ابتكار بينالمللي براي حفاظت آنها را به دست بگيرد.
از شما دوستان بزرگوار ميخواهم در اين شرايط حساس و اضطراري براي اين هدف انساني تلاش كنيد.
از همه شما متشكرم.
آقاي رئيس
نمايندگان محترم
خانمها و آقايان
دوستان عزيز
قبل از هر چيز بايد از ابتكار ارزشمندي كه به يمن تلاشهاي كميته پارلماني براي يك ايران دموكراتيك صورت گرفته است و امروز اكثريت نمايندگان محترم مجلس ملي فرانسه از همه جريانات سياسي را حول به رسميت شناختن مقاومت مردم ايران و حفاظت از اشرف گرد آورده است، قدرداني كنم.
ابتكار نمايندگان فرانسه مايه دلگرمي مردم و همه مبارزين راه آزادي و دموكراسي در ايران است. همه كساني كه آرزويي ندارند جز رهايي از ديكتاتوري مذهبي و برقراري يك نظام چند حزبي كه در آن دين و دولت از يكديگر جدا باشند و آزاديهاي فردي و اجتماعي محترم شمرده شوند و زنان از حقوق برابر با مردان برخوردار باشند.
انتخاب امروز براي برگزاري اين كنفرانس بسيار مهم است زيرا تنها چند روز پيش بود كه بعد از هشت سال پرونده سازي و تلاش براي شيطان سازي، قضات تحقيق ضدتروريستي در پاريس بر آنها خط بطلان كشيدند و حكم بر منع تعقيب اعضاي مقاومت ايران دادند و به اين ترتيب مشروعيت مقاومت ما عليه اين رژيم ضدبشري را به رسميت شناختند.
البته هنگامي كه در سال 2003، دولت وقت فرانسه در زدوبند با ديكتاتوري مذهبي تهران و دادن وعده قراردادهاي پر رونق حاضر به تن دادن به چنين پرونده سازي شد، كم نبودند نمايندگان و شخصيتهاي با شرفي كه آن را به عنوان نقض آشكار ارزشهاي فرانسه محكوم كردند. من در اين جا ميخواستم از زحمات همة شخصيتهاي فرانسوي كه در اين هشت سال بر بيگناهي مقاومت ايران و بر حقانيت مبارزه ما پاي فشردند، تشكر كنم. از تلاشهاي شما متشكرم
همچنين از تيم وكلاي شريف فرانسوي و در رأس آنها از وكيل خودم آقاي هانري لوكلرك كه كاري فوق العاده را در اين هشت سال به پيش بردند، قدرداني كنم.
به ياد داريم اكثريت همين نمايندگان بودند كه در فراخواني خواستار خروج مجاهدين خلق از ليست اروپا شدند. و ديديم كه دادگاههاي اروپا رأي بر عدم مشروعيت اين نامگذاري دادند و همه كشورهاي اتحاديه اروپا، مجاهدين خلق نيروي اصلي اپوزيسيون ايران را از ليست تروريستي خارج كردند.
پرونده سازي و ليست گذاري صفحات سياهي بودند كه قيمت سنگين آن را مردم و مقاومت ايران پرداخته اند. با پشتگرمي به همين برچسب بود كه ملاها در ماههاي اخير دست به اعدام بستگان مجاهدين زدند، زندانيان بيمار را زجر كش كردند و خواستار سركوب مخالفين خود در اشرف و در ساير كشورها شدند. همين ديروز دو برادر جوان مخالف رژيم در اصفهان به جرم محاربه اعدام شدند.
در همان سال 2003 گفتم كه به گذشته نگاه نميكنم بلكه به آينده مي نگرم.در آن موقع به چنين روزي مي نگريستم كه حقانيت اين مبارزه از پس پرده هاي دود و دروغ و افترا، روشن و عيان بدرخشد.
حال امروز اكثريت نمايندگان مجلس حرفي نو دارند و چه بجا بر ضرورت مشروعيت مقاومت ايران انگشت ميگذارند.
آنها همچنين بر ضرورت حفاظت از اعضاي شجاع مقاومت در كمپ اشرف كه با كمك همين برچسب قرباني يكي از بيرحمانه ترين رفتارهاي غيرانساني در قرن بيست و يكم شده اند، پاي فشردند.
بله ما در شرايطي جمع شده ايم كه دقيقاً چهل روز پيش نيروهاي ارتش عراق به فرمان مالكي و هماهنگي با حكومت مذهبي ملاها در ايران دست به يك كشتار بيرحمانه در اشرف زدند و 35 تن از اعضاي مجاهدين را كه غيرمسلح بودند به شهادت رساندند.
345 مجروح اين حمله وحشيانه هنوز به دليل محاصره اشرف از ابتدايي ترين امكانات پزشكي برخوردار نيستند و چندين نفر جانشان را به خاطر محدوديتهاي پزشكي ايجاد شده از دست دادند و نيروهاي عراقي هنوز كمپ را در اشغال دارند.
من در اينجا سؤال ميكنم گناه فائزه كه در اشرف به قتل رسيد چه بود؟ در حالي كه 20 سال بيشتر نداشت و پدر او را سه سال پيش پاسداران در زندان اوين زير شكنجه كشتند.
به چه جرمي حسين احمدي را كه پناهنده فرانسه بود در اشرف به گلوله بسته و به قتل رساندند يا غلامرضا خرمي را كه در فرانسه موفق به اخذ مدرك مهندسي شده بود آن قدر با چماق وحشيانه زدند كه در وضعيت وخيمي به سر مي برد، همچون 22 مجروح شديد ديگر كه نياز به مداواي فوري دارند.
جرم همه آنها اين بود كه به خاطر دفاع از آزادي و شوريدن عليه ديكتاتوري بنيادگرا به مقاومت در اشرف پيوستند. همچون فرانسويان عاشق وطن و آزادي كه در مقابل اشغال نازيها به مقاومت فرانسه در لندن پيوستند.
چقدر ابتكار شما نمايندگان فرانسه شرافتمندانه و بجا است كه خواهان حفاظت فوري ساكنان اشرف شديد.
اين قتل عام، انزجار جامعه بين المللي و سازمان ملل متحد را بر انگيخت. در حال حاضر به ابتكار پارلمان اروپا اقدامي در جهت يافتن يك راه حل پايدار در رابطه با اشرف در جريان است اما مقدم بر هر راه حلي بايد جان 3400 انسان بدون سلاح توسط سازمان ملل متحد تأمين شود و به مداواي مجروحين به طور اورژانس پرداخته شود. من خوشحالم كه مي بينم نمايندگان فرانسه از طرح پارلمان اروپا حمايت ميكنند و هر نوع جابجايي در داخل عراق را رد ميكنند.
اين تصادفي نيست كه امروز رژيم حاكم بر ايران و دولت عراق كمر به نابودي اشرف بسته اند. نسيم آزادي كه در منطقه خاورميانه مي وزد در تهران در بيت ولي فقيه به مثابه پيش لرزه هاي يك سونامي بزرگ جلوه ميكند كه تماميت نظام او را با خود خواهد برد. رژيم قبل از هر چيز در پشت قيامها در شهرهاي ايران دست مؤثر مجاهدين را مي بيند. قبل از اينكه دير بشود ميخواهد فروغ آزادي در اشرف را كه الهام بخش جواناني ايراني است، خاموش سازد.
بله انزواي رژيم به آنجا كشيده است كه دعوا ديگر به اندرون خانه ولي فقيه رسيده است، گرگها به دريدن يكديگر پرداخته اند و حتي رئيس جمهور «وفادارش» هم به او وفا نميكند.
زماني عده يي به جستجوي مدره يي در اين نظام دل بسته بودند ولي امروز همه مي بينند كه كل اين نظام محكوم به فنا است. سياستي كه مبنا را بر مماشات با اين رژيم گذاشته بود، به شكست منجر شده است.تنها راه، تغيير نظام در ايران است.
به محض اينكه تغيير نظام در ليبي مطرح شد به درستي دفاع از اپوزيسيون در اين كشور يك ضروت مبرم گرديد. در ايران نيز دفاع از اشرف يك ضرورت مبرم است. از نظر مردم ايران اين بالاترين شاخص و معيار سنجش رويكرد هر كس و هر دولت در جهان نسبت به سرنوشت و آينده ايران است. بله مؤثرترين سياست عليه ملاها دفاع از اشرف و مقاومت است كه شما پيشتاز آن هستيد.
من چند روز پيش از دولت فرانسه خواستم كه ابتكار يك اقدام انساني و بشردوستانه را به دست بگيرد و براي حفاظت از ساكنان بي دفاع اشرف پيشقدم شود. فرانسه توان آن را دارد كه اين درخواست انساني و قانوني را نزد سازمان ملل متحد و شوراي امنيت ملل متحد مطرح كند تا حفاظت اشرف را تضمين كند. اين اقدام، فرانسه را در جايگاه واقعي خودش قرار خواهد داد. كه اين هم همسو با خواستهاي نمايندگان فرانسه و هم خواسته مردم ايران است. ما شك نداريم كه نمايندگان محترم با شجاعت اين هدف را تا رسيدن آن به نتيجه مطلوب پيگيرانه دنبال خواهند كرد.
متشكرم.
هانري لكرك، برجسته ترين وكيل فرانسه
ما امروز با وضعيتي روبه رو هستيم كه به لحاظ معنوي بهبود يافته و در عين حال به طور واقعي دردناك است.
از اين رو به لحاظ معنوي بهبود يافته است كه بعد از هشت سال مبارزه به دنبال ده سال تحقيقات، قاضي تحقيق با صدور قرار منع تعقيب اعلام كرده است در مورد 24 تن از افراد تحت تحقيق، هيچ ظن تروريستي وجود ندارد. يادآوري ميكنم بعد از يك تجاوز پليسي واقعي با هزار مأمور پليس عليه دفتر اور سورواز در 17 ژوئن 2003، به دنبال يك شب محير العقول وكابوسي وحشتناك در كاخ دادگستري در21 و 22 ژوئن، در حاليكه جشن موسيقي جريان داشت، اين افراد نه تنها بازداشت شدند، بلكه يازده تن از آنها به درخواست بروگير زنداني داده شد.
البته يك هفته بعد در رويدادي نادر، همة آنها به وسيله دادگاه پاريس كه غيرواقعي بودن اتهامات را ملاحظه كرد، آزاد شدند.
واقعيت اين است كه در پرونده هيچ مدركي مبني بر وجود اعمال تروريستي وجود نداشت. اما آن چه به طورخاص به افراد تحت تعقيب نسبت داده ميشد، اين بود كه آنها در ليست اتحاديه اروپا قرار دارند.
يك حرف بي اساس زيرا حضور در يك ليست دليل كافي براي دادن لقب تروريستي به افرادي كه به زندان فرستاده ميشوند، نيست.
سالها مبارزة بي وقفه، بروز انحرافها، كارشناسيها و تحت تحقيق قرار گرفتنهاي ديگر به دلايل ثانويه وجود داشت تا اينكه بالاخره در قدم اول دستگاه قضاييه فرانسه، با قراري منطبق با كيفر خواست دادستان جمهوري درخواست كرد اتهام تروريسم براي افراد تحت تعقيب كنار گذاشته شود. بعد تصميم قاضي تحقيق را داشتيم كه ارزيابي نمود غيرممكن است بتوان به اتهام تروريسم ادامه داد.
ابتدا يادآوري ميكنم كه اين امر زيادي به طول انجاميد و بعد از اينكه سازمان مجاهدين از ليست اتحاديه اروپا خارج شد ما سالها منتظر مانديم، درحاليكه پرونده خالي بود.
قاضي تحقيق به صدور قراري مبادرت كرد كه به نظر من بسيار اساسي است. زيرا ما از آغاز اين قضيه در مناسبتهاي متعدد تأكيد كرده بوديم با يك مقاومت روبه رو هستيم، در اين امر وقتي با يك حكومت ستمگر مواجهه ميشويم يك مشكل حقوقي واقعي به وجود مي آيد.
يادآوري ميكنم كه علاوه بر اصل آزادي، حق امنيت و مالكيت خصوصي، يك حق طبيعي و ترديدناپذير براي بشر وجود دارد كه در بيانيه حقوق بشر و شهروندي مصوب 1789به رسميت شناخته شده است و آن حق مقاومت عليه ستم است. حقي كه متأسفانه خيلي وقتها فراموش ميشود.
من حتي در يك كتاب درسي ابتدايي ديده ام كه وقتي درآن صحبت از حقوق طبيعي وترديدناپذير بشر ميشود، اشاره يي به اين حق چهارم نشده است. شايد نويسنده آن نميدانسته آن را چگونه بنويسد. اما حالا ميداند كه چگونه بنويسد. اين مشكل جديدي نيست.
ما ميدانيم در اقصي نقاط جهان مقاومتهايي عليه ستم وجود داشته است و بالاخره اين مقاومتها به رسميت شناخته شدند.
اما وقتي يك كشور دموكراتيك نظير فرانسه ميپذيرد به يك جنبش مقاومت عليه ستم برچسب تروريستي بزند،
قطعاً اين به مثابه كمك رساني به حكومتهاي ستمگر است.
قاضي تحقيق اذعان داشت اگرچه اعمالي را ميتوان به آنها نسبت داد ، اما به هرحال اين اعمال را نميتوان به عنوان اعمال تروريستي توصيف نمود. زيرا افرادي كه در يك جنبش هستند خود را يك مقاومت ميدانند.
از اين رو من فكر ميكنم اين يك تصميم بسيار مهمي است وحالا در عمل حق مقاومت در مورد ايران به رسميت شناخته شده است.
همزمان با اعلام اين تصميم حقوقي توسط قاضي تحقيق، ميدانيم كه در مورد مقاومت ايران يك واقعه دهشتناك در اشرف جريان دارد. ما هرگز اين دو موضوع را ازهم جدا نكرده ايم، زيرا دشمنان ما اين دوموضوع را به هم مرتبط ميسازند، بدين معني، با بهانه اين كه آنها تروريست هستند به خود حق ميدهند هركاري با اشرف بكنند.
در اين رابطه يادآوري ميكنم وقتي موضوع به دادگاه عدالت اروپا در لوگزامبورگ ارجاع شد، در پاسخ به اين سؤال كه چه اقدام تروريستي به اين افراد نسبت ميدهيد؟ تنها استدلال آنهايي كه خواهان حفظ (مجاهدين) در ليست بودند اين بود كه بگويند: چون در پاريس افراد تحت تحقيق قضايي قرار دارند.
ما با يك وضعيت عجيب روبه رو بوديم. از يك طرف تحقيق قضايي در پاريس به بهانه درج در ليست صورت ميگرفت و از طرف ديگر درج در ليست به بهانه تحقيقات قضايي در پاريس انجام ميشد. از سوي ديگر فجايع عليه اشرف، خشونتها عليه اشرف اخيراً به نقطه اوج خود رسيده است. آشكارا از مرحله سركوب ضدانساني به مرحله جنايت رسيده ايم و اين عيان است.
اكنون من معتقدم مسأله في الواقع اضطراري است: ما بايد از جان زنان و مردان اشرف حفاظت كنيم. اتفاق نظر پارلمانترهاي فرانسوي و پارلمانترهاي اروپايي با وجود تنوعات سياسي كه دارند، در مورد حمايت از حق مقاومت عليه رژيم ايران به صورتي كه الان صورت ميگيرد، همچنين كنار گذاشتن برچسب تروريستي و نيز ضرورت يافتن راه حلي براي حفاظت ازاشرف، تحولي فوق العاده خوب است.
همان طور كه ما به مدت طولاني اميدوار بوديم اين قرار منع تعقيب تحقق يابد، اكنون بايد اميدوار باشيم كه قادر خواهيم بود حفاظت ازجان ساكنان اشرف را تامين كنيم. هم چنان كه مردم ايران نيز روزي به آزادي دست خواهند يافت.
لرد پدي اشدون، نماينده عالي و فرستاده ويژه اتحاديه اروپا در بوسني 2002 – 2006
من عضو مجلس لردهای انگلستان هستم، موضوع بحث ما به طور مستمر توسط تعداد زیادی از همکاران من مطرح ميشود و مورد بحث قرار میگیرد از تمام احزاب، هم در مجلس عوام در لندن و همچنین در مجلس لردها.
زمان برای ما هر چه محدودتر میشود. آخرین باری که من صحبت کردم مردم میگفتند این مسئله بسیار پیچیده يی است. مشخص است که فاکتورهای پیچیده يی در آن وجود دارد اما در قلب قضیه، يك مسأله بسیار ساده هست و آن انکار حقوق انسانها است.
مجموعه ای از مردان و زنانی که آسیب پذیر میباشند. کسانی که در موقعیتی جدای از دیگران قرار گرفته اند و سرنوشتشان در دست افرادی است که مجهز به سلاح كشنده میباشند و در گذشته نشان داده اند حاضر به استفاده از این سلاحها هستند. در اين جا یک مسأله حقوقي وجود دارد. اما من شخصاً عقیده دارم یک ادعای قانونی وجود دارد که ساکنان اشرف از حفاظت کنوانسیون چهارم ژنو برخوردار هستند. اگرچه برخی این ادعا را به چالش میکشند، اما من شخصاً بر این باورهستم. ولي به نظر من این اساس قضیه نيست، این موضوع نه قانونی است، نه سیاسی بلکه عمیقاً یک موضوع انسانی است. ما انسانهايی داریم که باید توسط جامعه بین المللی محافظت میشدند و انسانهايی را داریم که بهرغم تمام تضمینهای داده شده در عراق کماکان مورد ستم قرار گرفته اند.
آخرین باری که ما در ژنو صحبت کردیم، تمام ما، راجع به یک اتفاق تراژیک قریب الوقوع هشدار دادیم. آنها که در کشور های مختلف در قدرت هستند که شامل کشور خود من نیز میشود اصرار ورزیدند ما داریم مبالغه میکنیم. آنها میگفتند به آنها اطمینان داده شده که چنین مسأله يی رخ نخو اهد داد. یک الی دو هفته بعد دقیقاً همان چیزی را که ما پیش بینی کردیم اتفاق افتاد. تعداد زیادی از ساكنان کشته و زخمی شدند و علاوه بر تمام اینها وضعیتی که الان در کمپ اشرف با آن مواجه هستیم بدتر از وضعيت قبل است، زيرا نمي توانند کشته ها را در مکانهايی که میخواهند دفن کنند و در قسمتهای دیگر اشرف باید دفن كنند. نیازی نیست که شما مسلمان باشید که عمق این قضیه را درک کنید. زخمیها هنوز موفق به دریافت درمان از دکتر نشده اند. از ورود افراد ملاقات کننده حتی چهره هاي بین المللی جلوگیری میکنند. به اعضای اتحادیه اروپا اجازه ورود داده نشده است. این مسأله ماههاست که ادامه دارد این سرکوب با استفاده از صوت است. 240 بلندگوی بسیار قوی که به صورت شبانه روزی کار میکنند و حتی افراد را ازخوابیدن محروم کرده اند.
مسائل پیچیدة این قضیه توجه مرا جلب نمیکند مسئله بسیار ساده و انسانی است. افرادی که باید تحت حفاظت جامعه بین المللی قرار داشته باشند اما کماکان با این خطرات مواجه هستند. من هم با دیدگاهی که در اینجا بارها مطرح شده موافقم، ما بیش از این نمیتوانیم صبر کنیم ما باید راه حلی برای این مسأله پیدا کنیم. من میدانم که تقصیر را در کجا باید ديد. ایالات متحده یک وظیفه اخلاقی دارد اما آنها قبول ندارند که وظیفه قانونی روی دوششان هست. آنها ادعا میکنند که عراق کشور مستقلی است، من فکر نمی کنم که آنها به این راحتی بتوانند مسئولیت حفاظت از یک جمعيت شهروند را رها کنند.
خانم رجوی، آقای رئیس،
متأسفانه آن چه که واشينگتن باید از آن براي تأثيرگذاري روی حرکات دولت عراق استفاده کند، بی تأثیر بوده است. اشکال قضیه در این است و ما هم میدانیم دلیل آن چیست. دلیلش این است که دولت عراق تصمیم گرفته به عنوان ابزار سرکوب رژیم در تهران عمل كند و من امیدوارم که ایالات متحده در پی پیدا کردن راه حلی برای این مسأله باشد. ما همه این را درک میکنیم که هیچ گونه تصمیمی در این رابطه نمی تواند اتخاذ شود مگر اینکه مالکی را مهار کنند این کار باید انجام بگیرد. به من گفته اند که مذاکرات در این رابطه فعلاً به حالت تعلیق در آمده است، زيرا افرادی که طرف قضیه هستند شرایط خاصی را مطرح كرده اند. اینها چه شرایطی هستند؟ شرایط این است که سرکوب مخوفی که بر اشرف حاکم است برداشته شود این شرط واقعاً معقولی است. شما چگونه میتوانید مذاکره کنید در حالی که طرفی که آسیب پذیر است زیر چنین فشاری قرار دارد؟
خانم رجوی، آقای رئیس،
اگر اجازه بدهید من راه پیشروی را ترسیم مي كنم. اولاً هیچگونه جابجايی با توسل به زور نمیتواند وجود داشته باشد. کسانی که میگویند انجام این کار موجب پیش آمدن تراژدی دیگری خواهد شد به نظرم درست میگویند. هیچگونه جابجايی با توسل به زور نمی تواند وجود داشته باشد. ثانياً قبل از هرگونه مذاکره، سرکوب مخوفی که بر اشرف حاکم است باید برداشته شود. افرادی که مایل به سرزدن به آنجا هستند باید بتوانند این کار را انجام دهند. باید اجازه ورود به دکترها را بدهند، باید اجازه دفن با کرامت را برای کشته شدگان قائل شوند و ثالثاً باید ناظران بین المللی در کمپ حضور داشته باشند. خارج از این شرایط، من فکر نمیکنم که مذاکرات معقولی را بتوان انجام داد. من امیدوارم که سازمان ملل ناظرانی را برای این کمپ مشخص کند این کاری است که آنها باید انجام دهند. به من گفته اند که سازمان ملل متحد به هیچوجه نمیخواهد آنجا برود چون که شرایط بسیار خطرناک است. من فکر میکردم که وظیفه سازمان ملل متحد این است که از مردم در مقابل خطر حفاظت کند نه اینکه خودش را از خطر حفاظت کند و این به نظرم غیرممکن است که اگر نیاز به ناظران بین المللی هست. چرا سازمان ملل متحد نباید آنجا باشد؟ اشکالی ندارد اگر آنها نمیخواهند این کار را انجام بدهند پس بگذارید که جاهای دیگری را بگردیم، شاید اتحادیه اروپا هیأت نظارتی را بتواند بفرستد هنگامی که این مذاکرات در جریان هستند. ما باید به ارعاب خاتمه بدهیم. ما باید به سرکوب خاتمه بدهیم و بعد از آن به نظر من میتوان یک راه حل معقول پیدا کرد.
خانمها ،آقایان، فراتر از هر چیز ما باید با چشم ذهنمان وضعیت ساكنان بیگناه را نگاه کنیم که در چه شرایط سختي به سر میبرند. زمان همچنان به پیش میرود و ما نمیتوانیم این قضیه را رها کنیم و باید هر چه سریعترراه حلی برای این موضوع پیدا كنيم.
متشکرم
مرضيه باباخاني
آقاي رئيس
خانم رجوي
نمايندگان محترم
سلام به همه شما
من به عنوان يكي از قربانيان حمله پليس فرانسه به دفاتر شوراي ملي مقاومت و خانههاي پناهندگان ايراني در 17 ژوئن 2003 براي اداي يك شهادت به اين جا آمدهام. حملهيي براساس اتهام تروريسم كه حالا پس از گذشت 8 سال، قضاييه فرانسه آن را باطل اعلام كرده است.
در آن روز در اعتراض به معامله كثيف با ملاها در سرآسيمگي و احساس خطر از استرداد، چندين نفر خود را به آتش كشيدند. يك نفر در لندن و يك نفر در پاريس جان باخت و شمار ديگري به شدت مجروح شدند. يكي از آنها من هستم. مرضيه باباخاني متولد 1962 در تهران با جسمي كه 47 درصد آن سوخته و با قلبي داغديده به خاطر عزيزان اعدام شدهام و خاطري پريشان به خاطر سرنوشت ساكنان اشرف.
روزي كه اولين بار خشونت بيعدالتي را در زندگيم چشيدم يازده ساله بودم. روزي كه ساواك شاه به خانه ما حمله كرد و برادرم را به خاطر عضويت در اپوزيسيون دستگير كرد.
روز ديگر در اولين سال روي كار آمدن خميني بود. هنگامي كه خودم را به خاطر حمايت از مجاهدين از دبيرستان اخراج كردند.
روز ديگر وقتي بود كه عكسهاي اعدامشدگان توسط ملاها را در روزنامهها ديدم و شماري از همكلاسيهاي 16ـ17 ساله ام در بين آنها بودند.
و روز ديگر وقتي بود كه خبر اعدام برادرم تقي 21 ساله و برادر ديگرم مهدي 25 ساله را شنيدم. و اين كه پدر سالخوردهام دستگير و مادرم آواره شده است.
من كه تحت تعقيب بودم از مرز پاكستان به اروپا آمدم و ساكن فرانسه شدم. اما در اين جا در تمام روزهاي زندگيم به فكر درد و رنج ايران بودم و بيوقفه براي آزادي آن تلاش ميكردم.
در روز 17 ژوئن 2003 كه دستگير شدم، نگران سرنوشت خودم نبودم. ولي فرداي آن روز يكباره دنيا در چشمم سياه شد زيرا شنيدم قرار است دستگيرشدگان را به ايران استرداد كنند. ملا خاتمي رئيس جمهور رژيم از استرداد صحبت كرده بود. چند ساعت قبل از آن هم در زندان سرژي از يك افسر پليس همين را شنيدم.
روز 18 ژوئن از فرط خشم و براي نشان دادن اعتراضم در برابر ساختمان د اس ت خود را به آتش كشيدم.
در آن موقع خانم رجوي در زندان بود و بعدها كه در بيمارستان به هوش آمدم به من گفتند كه او به شدت با اين كار مخالف بود و از زندان پيامي فرستاده بود.
امروز كه در تونس و الجزاير و مصر و كشورهاي ديگر دهها جوان تحصيلكرده براي اعتراض خود را به آتش كشيدهاند، موضوع براي بسياري قابل فهم شده است كه وقتي بيعدالتي در فجيعترين شكل خود هجوم ميآورد، راهي جز اين اعتراض باقي نميگذارد.
متأسفانه در اين سالها بعضيها تحت تأثير القائات رژيم ايران يا برخي سرويسها، اتهامات سنگيني متوجه من كردند. سعي كردند اعتراض مرا يك عمل زشت جلوه بدهند. زيرا ميخواستند زشتي زد و بند و جنايت خود را بپوشانند. ادعا ميكردند كه در انجام اين اعتراض نه من بلكه ديگران براي من تصميم گرفتهاند. اين اهانتي غيرقابل تحمل به شخصيت من بود. در اولين روزهاي پس از بيرون آمدن از كوما بازجويان د اس ت سراغم آمدند. به جايي بازجويي، آنها همين اتهامها و توهينها را نثارم ميكردند. باور كنيد كه درد و سوزش اين تهمتها از دردهاي جسميام بيشتر بود. احساس كردم براي بار دوم دارند مرا قرباني ميكنند.
حالا قاضي تحقيق شجاع پاريس در حكم خود اتهام تروريسم عليه جنبش مقاومت را به كلي مردود دانسته است. بنابراين توطئهگران بايد پاسخ دهند كه چرا كساني مانند مرا قرباني كردند؟
با اين حال من از آنچه كردم پشيمان نيستم. آتشي كه جسم مرا سوزاند، اندكي از آن آتش است كه به خاطر حاكميت فاشيسم مذهبي بر زندگي تمام هموطنان من افتاده است.
حالا هم به اين جا نيامدهام كه به گذشتهها اعتراض كنم. مرا اضطرابي به اين جا كشانده است كه به خصوص پس از قتل عام 8 آوريل در اشرف هر روز بيشتر وجودم را ميگيرد. اشرف كه مادرم و يك خواهرم در آن به سر ميبرند، در تهديد يك پاكسازي است.
من آمدهام كه صداي آنها باشم و از فرانسه بخواهم رهبري يك ابتكار بينالمللي براي حفاظت آنها را به دست بگيرد.
از شما دوستان بزرگوار ميخواهم در اين شرايط حساس و اضطراري براي اين هدف انساني تلاش كنيد.
از همه شما متشكرم.
0 comments:
Post a Comment